وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ

جمعه 10 آذر ماه 1396 میدونی چیه ؟ این روزها شدیدا محتاجم به عکاسی که با ذوق و شوق تمام عکسهای قشنگ پاییزی بندازه این پاییز هم داره تموم میشه اما من بیقرارم مثه تو ولی تو چرا؟ تو که همه ی راه و چاهت جلوی پات مشخصه.!! این روزها شدیدا به یه پایه برای راه رفتن محتاجم. آره راه رفتن. همین راه رفتن ساده ی خودمون . بدون هیچ شیله پیله ای... کاش تو بودی.. هه من چه خوشحالم حالا مگه اگر بودی میومدی ؟ امتحانهای من 27خرداد تموم شد اما تو کجا بودی؟ بیقرار کی بودی... .... بولونیا-ایتالیا/ مخاطب بیقرار:  اکسِپت دادنت بخوره تو کله صددام، الان من اکسپت بدم؟؟ ...... خوابم نمیاد و خیلی عجیبه، همیشه وقتی جمعه ها شیش صبح بیدار میشم، شبش این موقعها (۱۲:۳۰) ، دیگه خواب منو میبره، پریای دریا... منو امشب آب میبره؟ پریای دریا ... من امشب میمیرم... عایا؟! (شب نوشت)  وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ...ادامه مطلب

-این پیج برای لیائه که الان داخلشم -خب؟ -لیا دلش گیره -گیره یعنی چی؟ -ای بابا، عاشقه عااااشق  -مگه میشه عاشق بود و کارو تموم نکرد و به کارهای روزمره رسید و در عین حال موفق هم بود ؟ اونم چه موفقی. -نمیدونم، شاید از خصلتهای ادمهای موفقه، میتونن هم عاشق باشن و هم به همه کارهاشون برسن حتما -داره اونجا چکار میکنه؟ چه واجبیتی بود که بره؟ هی هی، داری زیادی تند میری، باید یه جایی جلوت وایسم، باید مثه این فیلم اکشنهای پلیسی بالاخره یه وقتی بپیچم جلوت ،نگه ت دارم، داری خیلی تند میری آخه، یه جایی باید نگه داری، پیاده شی، یکمی هوای تازه تنفس کنی، نفسی چاق کنی، چای بریزی با  مامان نوش جان کنی، زندگی چیه مگه؟! -تو نمیدونی که هواتو نفسهاتو جا گذاشتی... تو نمیدونی که صداتو گریه هاتو جا گذاشتی... اون نگاه یه اتفاق بود،اتفاق میفته گاهی مگه نه اینکه میگن نگاه زاده ی علاقه است، پس چی شد؟  -شاید فرمولش عوض شده، مثلا نگاه زاده ی هوس است . نه؟ -اما بری بود از هوس ، نبود؟ که اگر نبود که اینقدر توی کارش موفق نبود... ........................... می‌دانم... می‌دانم که دیگر هرگز به چیزی یا کسی برخورد نخواهم کرد که احساس تندی را در من به وجود آورد. می‌دانی، شروع به دوست داشتن کسی کردن، اقدام مهمی است. باید نیرو، کنجکاوی، کوری داشت. حتی لحظه‌ای هست، در آغاز، که باید از پرتگاهی پایین پرید: اگر کسی بهش فکر کند، وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ...ادامه مطلب

میتونم به جرات اعتراف کنم که مهر آبان و آذر رو با نیروی تمام خوردم و خوابیدم. یه احساس مالکیت خاصی به پاییز دارم که دلیلی خوب میتونه باشه. احساس میکنم استرس امتحان داره کم کم به سراغم میاد ،،، باید هر تیری میخوام بزنم تا قبل از دی ماه بزنم ... اما اگر علیا مخدره  جانمان امان بدهند ، والا، امروز بساط پیتزای سبزیجات به پا بود! جای تو خالی لیا :-* امان از دلتنگی اما.  الان دیگه نارون پشت پنجره اتاقم کاملا برگهاش زرد شده ، انار حیاط هم بعد از خزونش الان لخت و عور توی باغچه جاخوش کرده. امسال بهار نارنج نداشت نارنجمون در نتیجه از میوه نارنج هم خبری نیست که نیست. بجز نارنج های مسجد که به همت بابا چیده میشن هر از گاهی . گردو هم که محصول تقریبا کوچولویی داشت الان با برگهای سوخته و قهوه ای کف حیاط رو تزئین کرده... .................................................................. همه نشانه ها از توکل به خدا میگن و من نیز هم چاره ای جز این ندارم وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ...ادامه مطلب

_تا حالا شده انتخاب اشتباه داشته باشی؟ _اشتباه!.. _نمیخواد فکر کنی ، بذار خودم جواب بدم ، نه ، با قاطعیت تمام. تو همه ی انتخاب هات درست بوده. برگرد یه نگاه به پشت سرت بنداز، ببین چه کولاکی کردی... وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ...ادامه مطلب

مردن فقط با مرگ، اتفاق نمی افتد مردن گاهی همین زندگیست که نه تمام میشود نه شروع ... ((افشین یداللهی)) ......... آمد و گفت: روح بادم و رفت عطر او ماند روی یادم و رفت خود نفهمید در چه حالی بود گریه می کرد و گفت شادم و رفت تکه های دلی که عاریه بود شعر کردم، به عشق دادم و رفت قبله ام را که چشم او کردم چشمکی زد به اعتقادم و رفت باز حوا گذاشت سیبش را روی بار گناه آدم و رفت کم نیاورده بودم اما گفت : از سر تو کمی زیادم و رفت ((افشین یداللهی)) ................................. لیا و ۲۱ آذر و مائده .................... وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ...ادامه مطلب

نیستی به مرور دورتر هم میشی کم رنگتر و کم رنگتر محو در دنیایی که تعلق به خودت داره دنیایی تنها برای تو  آن هنگام  مرا به خاطرت نگه دار اگر لایق بودم... وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ...ادامه مطلب

دیگه هیچی ذهن مشوش منو التیام نمی داد، تنها یک چیز ، شاید تُ...نه کتابهای درسی و نه 504 واژه و نه، ابن مشغله و نه، میشکنم در شکن زلف یار و نه ، دیدم که جانم می رود و نه همپای صاعقه و نه سفر روس و نه نهج البلاغه و نه سلام بر ابراهیم. همه رو امتحان کردم و هیچکدوم جواب ندادن. شدم مثه یه بیمار صعب العلاج که پزشکها بهش اجازه مرخصی دادن و به خانواده ش گفتن بذارین حداقل روزهای آخر عمرشو جایی که دوست دار وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ...ادامه مطلب

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ...

 

تولدت تُــ ...

امشب تولد توئه

(حالا با این تفاوت که)

اما تو نیستی

تنها تو نیستی

شمع و ستاره روشنه؟

.............................

تُـــ  متفاوت ترین انسان بی تفاوت توی تمام عالم هستی

آهای تو

تولدت مبارک :)

وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ...

داشتم ریومادن نگاه میکردم، فکرشو کن من و پای تلویزیون کشوند این سرگذشت نکنه تو هم مثه ریوما درک نمیکنی احساسات اطرافیانت رو!!؟ ریوما با شنیدن ابراز علاقه ی دختره  چشماش پر از اشک شد ،اما آیا برای دلش هم اتفاقی افتاد؟ نه. رفت، رفت یه جای دورتر، رفت که موندگار بشه یادش، رفت که یکی باشه همیشه که به یادش باشه هر لحظه :(  :(   :( ...... وبی جان دارم باهات بزرگ میشم، می بینی؟ :'-) ...... یه جایی خوندم ن وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ...ادامه مطلب